معنی بخوان و بیندیش آوای گنجشکان فارسی ششم ✔

Table of Contents

در این درس، شاعر با دقت به آواز گنجشکان گوش می‌دهد و از زبان آن‌ها با ما سخن می‌گوید. گنجشک‌ها در حال پرواز و بازی هستند و شاعر از ما می‌پرسد که آیا می‌دانید آن‌ها چه می‌گویند؟

آن‌ها در آواز خود می‌گویند که ما نیز مانند شما انسان‌ها، زندگی خود را داریم. ما لانه‌ای گرم و نرم برای خود ساخته‌ایم و در آن، جوجه‌های کوچک و زیبای خود را پرورش می‌دهیم. ما برای غذای آن‌ها دانه جمع می‌کنیم و از آن‌ها در برابر سرما و خطر محافظت می‌کنیم.

گنجشک‌ها می‌گویند که ما در کنار شما، در همین کوچه و محله زندگی می‌کنیم. ما به شما آزار نمی‌رسانیم و تنها از دانه‌های ریز و крошки‌های نان شما تغذیه می‌کنیم. پس چرا گاهی با سنگ و چوب به دنبال ما می‌افتید و قصد آزارمان را دارید؟

شاعر از این طریق به ما یادآوری می‌کند که حیوانات نیز حق زندگی دارند و ما باید با آن‌ها با مهربانی و دلسوزی رفتار کنیم.

معنی بخوان و بیندیش آوای گنجشکان فارسی ششم ✔

در این درس، با نام “آوای گنجشکان”، به سراغ یادگیری معنی کلمات و مفهوم یک شعر می‌رویم. هدف این است که واژه‌های تازه و زیبای شعر را به خوبی بفهمیم و با درک عمیق‌تری از شعر، از خواندن آن لذت ببریم.

معنی بخوان و بیندیش آوای گنجشکان

بخوان و درنگ کن در آواز گنجشک‌ها
* تا امروز این بچه‌ها با رفتارت خوشبخت و آرام شوند.
معنی: به این شکل، روزگار این کودکان با اخلاق و رفتار تو دلپذیر می‌شود.
– خُلق: رفتار و منش – گوارا: دلپذیر و شیرین
* چطور بچه‌ها را عاقل و دانا می‌کنی، بدون چوب و بدون تنبیه؟
معنی: چگونه کودکان را بدون ابزارهای سختگیرانه و آزاردهنده، تربیت می‌کنی و به آن‌ها بینش می‌دهی.
– بر سر عقل آوردن: یعنی عاقل و خردمند کردن
* چوب و تنبیه، راه و رسم کار با آن‌ها نیست.
معنی: استفاده از وسایل آزاردهنده و کتک، روش درست آموزش دادن به کودکان نیست.
* خودت را خالی کن تا پر از چیزهای ارزشمند شوی.
معنی: خودت را از تکبر و خودبینی پاک کن تا دانش و حکمت جای آن را بگیرد.
* بچه‌ها او را می‌دیدند که تمام هستی‌اش به شنیدن تبدیل شده بود.
معنی: کودکان می‌دیدند که او با همه‌ی وجودش ساکت است و به سخنان استاد گوش می‌دهد.
نکته ادبی: همه‌ی وجودش گوش شده است: یعنی با تمام توان و تمرکز، در حال شنیدن بود.

معنی کلمات آوای گنجشکان فارسی ششم

شیخ: مردی سالخورده، دانشمند و بااخلاق
مکتب خانه: مدرسهٔ قدیمی
غوغا: سر و صدا و شلوغی
لطف: محبت و رفتار نیک
طبع: سرشت و خُلقِ انسان
کوبه: وسیلهٔ فلزی که با زدن آن به در، اهالی خانه باخبر می‌شدند
مست: شاد و بی‌خود از شدت خوشحالی
آشفته: پریشان و نامرتب
مدعی: کسی که ادعایی دارد
قانع: کسی که به آنچه دارد راضی است
ریسمان: طناب
خلق: رفتار و منش
گوارا: دلچسب و خوشایند
رد کند: پس بزند
حصیر: زیراندازی که از گیاهان بافته می‌شد
میان سال: میانسال
سرگردان: بی‌هدف و حیران
قید: وسیلهٔ بستن
فلک: ابزاری برای مجازات در گذشته
آویخته: آویزان
معرفت: آگاهی و شناخت
ادعا کردن: خود را دارای فضیلتی دانستن
غیبت: بدگویی پشت سر دیگران
محفل: جمع و مجلس

پیام درس:
تا زمانی که زنده‌ایم، باید برای یادگیری علم و دانش تلاش کنیم. نمی‌توانیم بگوییم که همه چیز را می‌دانیم و دیگر نیازی به آموختن نداریم؛ زیرا تنها افراد مغرور و خودبین چنین ادعایی می‌کنند. پس باید از تکبر و غرور دوری کنیم و با دل و جان، آمادهٔ پذیرش چیزهای تازه باشیم.

این پست رو با دوستانتون به اشتراک بگذارید.

قدرت گرفته از هشتینو