**پاسخ تمرینهای درس دوم نگارش پایه هفتم (صفحههای ۳۲ تا ۳۵)**
**راهنمای گامبهگام درس دوم**
**صفحه ۳۲:**
در این صفحه، تمرینهایی وجود دارد که باید با دقت به سوالات پاسخ دهی. برای هر سوال، بهترین گزینه را انتخاب کن یا پاسخ خودت را در جای خالی بنویس. به نکات دستوری و املایی توجه کن تا پاسخهایت بدون اشتباه باشد.
**صفحه ۳۳:**
در این بخش، از تو خواسته شده تا متن یا جملاتی را مرتب کنی. کارهایی مانند چیدن کلمات به ترتیب درست برای ساختن یک جمله کامل، یا مرتب کردن بخشهای یک داستان کوتاه در این صفحه آمده است. با آرامش و دقت پیش برو تا ترتیب صحیح را پیدا کنی.
**صفحه ۳۴:**
این صفحه دربارهٔ درک مطلب است. یک متن کوتاه میخوانی و سپس به پرسشهای مربوط به آن پاسخ میدهی. سعی کن مفهوم اصلی متن را به خوبی بفهمی و با توجه به آن، جواب سوالات را پیدا کنی.
**صفحه ۳۵:**
در آخرین صفحه این درس، یک فعالیت خلاقانه مانند نوشتن یک داستان کوتاه، یک نامه یا توصیف یک تصویر وجود دارد. در این بخش میتوانی از imagination و مهارت نوشتن خودت استفاده کنی. سعی کن جملات را روان و زیبا بنویسی و از کلمات مناسب استفاده کنی.
با انجام این تمرینها، مهارت نوشتن تو تقویت خواهد شد.

نام درس: درس دوم نگارش پایه هفتم
بخشهای مختلف یک نوشته
موضوع: گام به گام
پایه: هفتم
گام به گام درس 2 نگارش هفتم
منوی دسترسی سریع:
پاسخ تمرینهای درس دوم نگارش پایه هفتم
پاسخ صفحه ۲۸ و ۲۹ کتاب نگارش هفتم
پاسخ صفحه ۳۱ کتاب نگارش پایه هفتم
پاسخ صفحات ۳۲ و ۳۳ کتاب نگارش پایه هفتم
پاسخ بخش درستنویسی صفحه ۳۴ از درس دوم نگارش هفتم
پاسخ بخش حکایتنگاری صفحات ۳۵ و ۳۶ کتاب نگارش پایه هفتم
پاسخ صفحه ۳۶ کتاب نگارش هفتم
راهنمای کامل نگارش هفتم / درس دوم
پاسخهای مربوط به بخشهای مختلف درس:
پاسخ صفحات ۳۲ و ۳۳ کتاب نگارش پایه هفتم
پاسخ بخش درستنویسی صفحه ۳۴ از درس دوم
پاسخ بخش حکایتنگاری صفحات ۳۵ و ۳۶ کتاب نگارش پایه هفتم
جواب صفحه 28 و 29 نگارش هفتم
حالا، برای اینکه فضای کلاس کمی تغییر کند و شادتر شود، همان انشایی که نوشته بودید را برایتان میخوانم. از شما خواهش میکنم موقع گوش دادن، قسمتهای مهم آن را پیدا کنید و نشان دهید: موضوع اصلی انشاء چیست، شروع آن کجاست، قسمتهای میانی چه چیزهایی هستند و چطور به پایان رسیده است.

جواب صفحه 31 نگارش پایه هفتم
در ادامه، نوشتهی ارائه شده را به دقت مطالعه کنید و ویژگیهای مربوط به هر قسمت آن را مشخص نمایید.
پاسخ خود را دقیقاً مطابق با نمونهی نشان داده شده در تصویر تکمیل کنید.

جواب صفحه 32 و 33 نگارش پایه هفتم
دانلود انشاهای صفحه ۳۲
————————— همگام درس —————————
موضوع انشا: علم و دانش
مقدمه (آغاز):
یادگیری و کسب دانش از نیازهای اساسی زندگی ما انسانهاست و علم یکی از مهمترین دغدغههای زندگی به شمار میرود.
بدنه انشا (میانه):
تصور کنید دنیایی که در آن هیچ دانشی وجود نداشته باشد. همه مردم بیسواد باشند و نتوانند کارهای ساده را انجام دهند. زندگی فقط به زنده ماندن و رفع نیازهای اولیه محدود میشد. در چنین دنیایی نه ماشینی اختراع میشد، نه یخچالی ساخته میشد و نه گوشی همراه و کامپیوتری وجود داشت. حتی با بیماریهای ساده هم بسیاری از مردم از بین میرفتند چون پیشرفت پزشکی و جراحی صورت نگرفته بود. انسانهای دانا همیشه در حال یادگیری و پیشرفت هستند، چون میدانند هرچه دانش بیشتری داشته باشند، راه رسیدن به موفقیت برایشان هموارتر میشود. یادگیری از همان بدو تولد آغاز میشود و تا آخر عمر ادامه دارد. انسان در هر لحظه در حال آموختن است؛ چه از طریق کتاب و درس، چه از طریق تجربههای زندگی. کسب علم فواید زیادی برای خود فرد و دیگران دارد و به انسان کمک میکند تا با برنامهریزی درست، قدمهای زندگی را بردارد و در نهایت به آرزوهایش برسد.
نتیجهگیری (پایان):
ما به عنوان دانشآموز باید از این فرصت درس خواندن نهایت استفاده را ببریم. با انتخاب هدف درست و برنامهریزی مناسب، پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کنیم تا به موفقیت و آرامش واقعی دست پیدا کنیم.
————————— همگام درس —————————
موضوع انشا: نوجوانی
مقدمه (آغاز):
دوران نوجوانی، زیباترین دوره زندگی هر فرد است. زمانی که استعدادها شکوفا میشوند و انسان خود را برای زندگی بزرگسالی آماده میکند. نوجوانی مانند ایستادن روی قله است که اگر کمی بیدقتی کنیم، ممکن است سقوط کنیم.
بدنه انشا (میانه):
نباید دوران نوجوانی را بدون هدف گذراند، زیرا موفقیتهای آینده هرکس، ریشه در اهدافی دارد که در نوجوانی برای خود تعیین کرده است. نوجوان مانند گل تازهای است که اگر از آن مراقبت نشود، به زودی پژمرده میشود. یک نوجوان باید از امکانات موجود، بهترین استفاده را ببرد تا در افکار خود دچار کمبود نشود و شخصیت محکمی داشته باشد. این دوره، زمان حساسی برای انتخاب دوست خوب است. دوستی که همراه انسان باشد و در رسیدن به اهداف بلند، او را یاری کند. متأسفانه بعضی نوجوانان با انتخاب دوست ناباب، ضربههای جبرانناپذیری به روحیه و شخصیت خود میزنند. نوجوانی مانند تاجی است که بر سر انسان گذاشته میشود و شکوه خاصی به او میبخشد. گاهی این شکوه با غرور بیجا همراه میشود، اما زمان به تدریج این تاج را برمیدارد و پیری جایگزین آن میشود.
نتیجهگیری (پایان):
در این دوران کوتاه، علاوه بر استفاده درست از وقت، باید زندگی را پر از محبت و شادی کنیم تا دچار افسردگی نشویم. نوجوانی، زیباترین و پرشورترین فصل زندگی است. بیایید از آن بهترین بهره را ببریم.
————————— همگام درس —————————
موضوع انشا: درخت
مقدمه (آغاز):
درختان فواید زیادی دارند؛ هوای پاک تولید میکنند، میوه میدهند، سایه دارند و چوب آنها برای ساخت وسایل مختلف به کار میرود. از چوب درخت میتوان میز، صندلی، در، پنجره و حتی مداد و کاغذ ساخت.
بدنه انشا (میانه):
بعضی افراد معتقدند که نباید درختان را قطع کرد. این نظر درست است، چون قطع درختان باعث از بین رفتن زیبایی طبیعت و کاهش اکسیژن هوا میشود. اما اگر درختان را قطع نکنیم، نمیتوانیم وسایل چوبی مورد نیازمان را تولید کنیم. راه حل منطقی این است: درختان را به اندازه لازم قطع کنیم و در عوض، به کاشت درختان جدید بپردازیم. به این ترتیب هم از چوب درختان استفاده میکنیم، هم هوای پاک و طبیعت زیبا را حفظ میکنیم. علاوه بر این، درختان در باغچههای خانهها هم کاشته میشوند و هرکدام به سهم خود اکسیژن تولید میکنند. درختان میوه نیز غذا و میوه در اختیار ما قرار میدهند.
نتیجهگیری (پایان):
ما باید به محیط زیست احترام بگذاریم و در حفظ و نگهداری آن برای نسلهای آینده بکوشیم.
————————— همگام درس —————————
موضوع انشا: مادر
مقدمه (آغاز):
بوی خدا میدهد، دعاهایش گیرایی خاصی دارد انگار سالیان زیادی است که با خدا دوست است.
بدنه انشا (میانه):
مادر برای همه مردم، مهمترین فرد زندگی است. همه مادر خود را دوست دارند و هیچکس نمیتواند بگوید مادرش را دوست ندارد. شاید بعضی افراد به زبان چنین چیزی بگویند، اما در دلشان اینطور نیست. کافی است چند ساعت از مادرشان دور باشند تا بفهمند عشق به مادر، یک عشق ویژه و بینظیر است. مادر بودن کار سختی است. مادر کسی است که بیچشمداشت با ما مهربان است. وقتی بیحوصله هستیم، کنارمان مینشیند، به حرفهایمان گوش میدهد و ما را دلداری میدهد. او از جوانیاش میگذرد تا فرزندانش را بزرگ کند. مادر را نمیتوان در گروه انسانهای عادی قرار داد؛ بهتر است بگوییم او یک فرشته است. شاید واقعاً یک فرشته باشد که خدا بهشت را زیر پای او قرار داده است. شاید هم از فرشتهها برتر باشد. خدا مادر را آفریده تا مانند یک معلم دلسوز و یک دوست مهربان، راه درست زندگی کردن را به ما نشان دهد. کلمه “مادر” فقط چهار حرف دارد، اما خودش یک دنیا معناست.
نتیجهگیری (پایان):
کلمات توانایی توصیف مادر و همه زحمتهایش را ندارند. به طور خلاصه، مادر یعنی امید به زندگی.
————————— همگام درس —————————
موضوع انشا: زمستان
مقدمه (آغاز):
فصلی پر از سفیدیهای زیبا و دوستداشتنی. شاید بیشتر مردم سرما را دوست نداشته باشند، اما سرمای زمستان حال و هوای دیگری دارد.
بدنه انشا (میانه):
زمستان، چهارمین فصل سال، خاطرات زیادی را در ذهن ما زنده میکند. دانههای سفید برف، پتوهای گرم، چای داغ روی کرسی، خندههای کودکانه با cousins، برفبازی و شادی از ته دل، بخار دهان در هوای سرد و بسیاری خاطرههای دیگر. زمستان، فصل خاطرههای شیرین است؛ فصل سرد اما دوستداشتنی. درست است که معمولاً کسی سرما را دوست ندارد، اما سرمای زمستان از آن نوع سرماهایی است که دلنشین است. شاید این سرما باعث بیماری شود، اما در این صورت همه شما را مقصر میدانند، نه سرما را! به نظر من زمستان فصل کاملی است، چون در این فصل درختان و طبیعت به خواب میروند و سه ماه بعد دوباره زنده میشوند. این موضوع خیلی شبیه زندگی پس از مرگ انسانهاست.
نتیجهگیری (پایان):
چه خوب است که از این فصل درس زندگی بگیریم و بفهمیم که هیچ چیز در این دنیا همیشگی نیست و ما هم روزی این جهان را ترک خواهیم کرد.
جواب درست نویسی صفحه 34 درس دوم نگارش هفتم
مربی، دستیار خود را صدا کرد و از او خواست تا کودکان را برای تمرین حاضر کند.
من این دوچرخه را بسیار دوست دارم، چون همان دوچرخهای است که در زمان بچگیام سوار میشدم.
جواب حکایت نگاری صفحه 35 و 36 نگارش پایه هفتم
در ادامه، ابتدا داستان اصلی و سپس نسخه بازنویسی شده آن را میخوانید تا بتوانید این دو را با هم مقایسه کنید.

در داستان اصلی، متن کوتاه و ساده است و با جملاتی مختصر و قدیمی نوشته شده است. داستان هم خیلی زود به پایان میرسد. اما در متنی که دوباره نوشته شده، جملات طولانیتر شدهاند، ولی همچنان بسیار روان و قابل فهم هستند. همچنین نویسنده با اضافه کردن جزئیات و توصیف بیشتر، صحنه داستان را به خوبی برای خواننده روشن و قابل تصویر کرده است.
جواب صفحه 36 نگارش هفتم
یک روز بهاری، ما چند نفر از دوستان با هم قرار گذاشتیم که برای تفریح و دیدن طبیعت به بیرون از شهر برویم. به یک جای سرسبز و قشنگ رسیدیم و همانجا چادرمان را پهن کردیم و نشستیم.
از دور، یک سگ ما را دید و به طرف ما آمد، شاید به این امید که چیزی به او بدهیم و گرسنگیاش را برطرف کنیم. یکی از دوستانمان که بین ما نشسته بود، یک سنگ از زمین برداشت و طوری که معمولاً نان را جلوی سگ میاندازند، آن سنگ را به طرف سگ پرتاب کرد. سگ جلو آمد، سنگ را بو کرد و وقتی فهمید که غذا نیست، سریعاً همان راهی که آمده بود برگشت.
دوستانم چندبار او را صدا زدند، اما سگ هیچ توجهی نکرد و به راهش ادامه داد. یکی دیگر از دوستان که این صحنه را دیده بود، پرسید: «متوجه رفتار آن سگ شدید؟ فهمیدید که او چه حرفی به ما زد؟» همه گفتیم: «نه، متوجه نشدیم!»
او گفت: «آن سگ با خودش گفت: اینها آدمهای بدبختی هستند که از شدت خست و گرسنگی، به جای غذا سنگ میخورند! از سفره و غذای چنین افرادی هیچ انتظاری نمیشود داشت.»