در بخش سوم از داستان “دیو و کیک”، به سوالات شماره ۶۱، ۶۲ و ۶۳ پاسخ داده میشود. این قسمت به ادامه ماجرای تفکر هشتم میپردازد و اتفاقات جدیدی را روایت میکند. در این بخش، شخصیتهای داستان با چالشهای تازهای روبرو میشوند و داستان شکل جالبتری به خود میگیرد.

**عنوان درس:** غول و کیک | **موضوع:** پاسخ تمرینها | **پایه هشتم**
**پاسخ فعالیتهای درس:**
**فعالیت ۱: درک مطلب**
* سؤال: داستان درباره چیست؟
* پاسخ: این داستان درباره پسری به نام علی است که یک غول را در جنگل میبیند. در ابتدا میترسد، اما بعد متوجه میشود غول تنها و غمگین است. علی با او دوست میشود و با کمک یکدیگر یک کیک درست میکنند. این داستان به ما یادآوری میکند که نباید از روی ظاهر دیگران را قضاوت کنیم و دوستی میتواند در هر شکلی پیدا شود.
**فعالیت ۲: واژهنامه**
* سؤال: معنی کلمه «غمگین» را بنویسید.
* پاسخ: غمگین به معنای ناراحت و اندوهگین است. کسی که حال خوبی ندارد و دلش گرفته است.
**فعالیت ۳: نگارش**
* سؤال: اگر شما به جای علی بودید، با غول چه کار میکردید؟
* پاسخ: من هم سعی میکردم با او دوست شوم. از او میپرسیدم چه چیزهایی دوست دارد و چه کاری میتوانیم با هم انجام دهیم. شاید با هم بازی میکردیم یا یک چیز جدید یاد میگرفتیم.
**فعالیت ۴: اندیشه و تحقیق**
* سؤال: به نظر شما چرا مردم بعضی وقتها از چیزها یا افرادی که با آنها تفاوت دارند، میترسند؟
* پاسخ: زیرا آن چیزها یا افراد برایشان ناشناخته و تازه هستند. مغز انسان معمولاً از چیزهای ناشناخته میترسد. اما وقتی بیشتر با آنها آشنا میشویم، often میبینیم که ترس ما بیدلیل بوده و میتوانیم چیزهای خوبی از آنها یاد بگیریم.
بخش سوم دیو و کیک تفکر و سبک زندگی هشتم
انتخاب صفحه به صورت سریع:
بخش سوم – درس دیو و کیک
پاسخ بخش گفتوگو کنید صفحه ۶۱ تفکر و سبک زندگی پایه هشتم
پاسخ فعالیت تکمیلی صفحه ۶۲ تفکر پایه هشتم
پاسخ فعالیت در منزل صفحه ۶۳ تفکر پایه هشتم
بخش سوم: فعالیتهای اجباری نیمسال دوم تفکر و سبک زندگی
پاسخ بخش دیو و کیک
جواب گفتگو کنید صفحه 61 دیو و کیک تفکر هشتم
در یک سرزمین دور، دیوی ترسناک زندگی میکرد. نزدیک خانه او، دخترک نابینایی بود که با پختن و فروش شیرینی روزگار میگذراند. روزی بوی خوش کلوچههایش توجه دیو را جلب کرد. دیو سعی کرد با ترساندن دختر، همه کلوچهها را تصاحب کند. اما دختر که چشمانش نمیدید، خشم و قیافه ترسناک دیو را ندید و تنها صدایش را شنید. پس از ترس فریاد کشید. دیو که عصبانی شده بود، بلندتر فریاد زد و در اثر این فریاد، یکی از دندانهایش کنده شد و در ظرف فلزی جلوی دختر افتاد. دخترک فکر کرد یک سکه به او دادهاند، بنابراین یک کلوچه به دیو داد. دیو دندانهای دیگرش را هم به دختر داد و در عوض همه کلوچهها را خورد. دختر از این معامله خوشحال شد. اما وقتی میخواست دندانها را جمع کند، ظرف از دستش افتاد و دندانها روی زمین پخش شد. در این لحظه دیو متوجه شد که دختر نابیناست. دیدن این صحنه دل دیو را به رحم آورد. او با قدرت جادویی خود، چشمانش را به دختر بخشید تا بینا شود. وقتی دختر بینا شد و برای اولین بار چهره دیو را دید، بسیار ترسید. اما در نهایت، این ترس جای خود را به دوستی داد.
• چرا دخترک در ابتدا از دیو نترسید؟
پاسخ: زیرا دخترک نابینا بود و نمیتوانست دیو را ببیند.
• ارتباط دیو و دخترک چگونه ایجاد شد؟
پاسخ: وقتی بوی کیک و شیرینیهای دخترک به مشام دیو رسید.
• چرا دیو چشمهای خود را به دخترک داد؟ این عمل او چه تاثیری داشت؟
پاسخ: چون وقتی دیو دخترک را در آن حالت دید، ناراحت شد و دلش به رحم آمد و چشمهایش را به او داد.
• چرا دخترک وقتی بینا شد، از دیو دوری کرد؟ چرا قبلا این کار را نکرده بود؟
پاسخ: زیرا بعد از دیدن صورت زشت و متفاوت دیو از او ترسید. و قبلاً چون در ابتدا دخترک نابینا بود و نمیتوانست صورت دیو را ببیند.
• در انتهای فیلم مشاهده کردید که دخترک بعد از دیدن ظاهر دیو و ترسیدن از او، دوباره به سوی او بازگشت. چه چیز باعث رفتار نهایی دختر شد؟
پاسخ: مهربانی و بخشش دیو
• حواس باعث آگاهی انسان از محیط اطراف میشود. این آگاهی چه تاثیری (مثبت و منفی) در برقراری ارتباط با دیگران دارد؟ نظرات خود را با مثال و دلیل بیان کنید.
پاسخ: وقتی ما برای برقراری ارتباط با دیگران فقط به ظاهر آنها نگاه کنیم، قطعاً تاثیر منفی دارد. برای مثال: وقتی میخواهیم برای خودمان یک دوست انتخاب کنیم، اگر تنها به زیبایی یا زشتی ظاهر او توجه کنیم، کاملاً اشتباه است، زیرا رفتار و اخلاق آن شخص مهمتر از ظاهرش است. اما گاهی توجه به برخی ویژگیهای ظاهری مثل مرتب بودن، میتواند تاثیر مثبتی داشته باشد.
• آیا برای شناخت دیگران و برقراری ارتباط، استفاده از حواس ظاهری کافی است؟ چرا؟
پاسخ: خیر، علاوه بر حواس ظاهری باید از طریق معاشرت، شناخت شخصیتی به دست آوریم.
• درباره سایر موجودات و پدیدهها (طبیعت و ماوراء الطبیعه) چگونه شناخت حاصل میشود؟
پاسخ: تجربه – کسب آگاهی از متخصصان – شناخت شهودی و درونی
جواب فعالیت تکمیلی صفحه 62 تفکر هشتم
۱- در داستانهای قدیمی، دیو موجودی است با چهرهای ترسناک و کرداری زشت. در نوشتههای فارسی گاهی از عبارتهایی مانند «دیو صفت» و «دیو سیرت» استفاده میشود. به نظر شما این عبارتها برای چه کسانی و چه رفتارهایی به کار میرود؟
دیو سیرت: کسی که اخلاق بد و ناپسندی دارد.
دیو صفت: کسی که دارای ویژگیهای ناشایست و بد است.
۲- چطور میتوانیم بفهمیم یک خبر درست است یا نه و چقدر میتوان به آن اعتماد کرد؟
پاسخ: به نظر من برای تشخیص درست یا نادرست بودن یک خبر، باید به محتوای آن توجه کنیم، ببینیم چه کسی آن را منتشر کرده و در کدام سایت یا منبع آمده است. همچنین زمان انتشار خبر نیز در تشخیص درستی آن اهمیت زیادی دارد.
جواب صفحه ۶۲ تفکر هشتم
جواب فعالیت در منزل صفحه 63 تفکر هشتم

در هر یک از جملات زیر، چه اشکال منطقی وجود دارد؟
جمله اول: “همه موجودات زشت، خشن و بد هستند.”
اشکال: این فکر نادرست است. زشت بودن یک موجود، دلیل بر بد بودن آن نیست. درست همانطور که زیبا بودن هم دلیل خوب بودن نیست.
جمله دوم: “همه معلمها، دانشآموزانی را دوست دارند که آرام در یک گوشه مینشینند.”
اشکال: این جمله نیز درست نیست. معلمها معمولاً دانشآموزان باادب را دوست دارند، چه آنها پرتحرک و فعال باشند و چه آرام.
جمله سوم: “من دیگر پیر شدهام، این چیزها از من گذشته است.”
اشکال: این طرز فکر هم غلط است. انسان در هر سنی که باشد، اگر روحیهای شاد و باانرژی داشته باشد، میتواند کارهای زیادی انجام دهد.
جمله چهارم: “پسر که گریه نمیکند.”
اشکال: این جمله هم اشتباه است؛ زیرا همه انسانها، گاهی اوقات احساس ناراحتی میکنند و گریه میکنند.

در ادامه چند نمونه برای این نوع اشتباه فکری میآوریم.
پاسخ: ضربالمثل “ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است” در بسیاری از موارد نادرست است. این جمله میخواهد به ما بفهماند که برای شروع کردن کارها هیچ وقت دیر نیست، اما واقعیت این است که خیلی اوقات، فرصت از دست رفته است.
به عنوان نمونه، فردی را در نظر بگیرید که به دلیل کهولت سن، روی صندلی چرخدار است و در این شرایط به فکر کوهنوردی بیفتد. در چنین حالتی، عملاً انجام این کار برای او غیرممکن خواهد بود. بنابراین، این جمله در برخی موقعیتها میتواند گمراهکننده و اشتباه باشد.
پاسخ صفحه ۶۳ کتاب تفکر پایه هشتم.