**پاسخ تمرینهای درس هفتم نگارش پایهٔ هشتم (صفحات ۸۰ تا ۸۶)**
در این بخش، پاسخ سوالات و تمرینهای درس هفتم کتاب نگارش پایه هشتم را بررسی میکنیم. این پاسخها مربوط به صفحههای ۸۰، ۸۱، ۸۲، ۸۳، ۸۴، ۸۵ و ۸۶ میباشد.
**انشاها و پاسخهای نوشتاری:**
برای بخشهای انشا و سوالاتی که نیاز به نوشتن متن دارند، باید با توجه به موضوع داده شده، یک متن مناسب و مرتبط بنویسید. در نوشتن انشا به این نکات توجه کنید:
* جملهبندیها باید روشن و ساده باشد.
* پاراگرافها به درستی از هم جدا شوند.
* مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری در نوشته رعایت شود.
* از کلمات و عبارتهای مناسب و زیبا استفاده کنید.
برای نمونه، اگر موضوع انشا “وصف یک روز بارانی” است، میتوانید دربارهٔ احساس خود، منظرهٔ بیرون، صدای باران و تأثیر آن بر محیط بنویسید.
**سوالات دستوری و درک مطلب:**
برای پاسخ به سوالات دستور زبان و درک مطلب نیز باید به نکات کتاب درسی دقت کنید. پاسخها باید بر اساس قواعد و مطالبی باشد که در این درس آموزش داده شده است.
با مطالعهٔ دقیق درس و انجام دادن این تمرینها، مهارت نوشتاری و درک شما از زبان فارسی تقویت خواهد شد.

**عنوان درس:** درس هفتم | **محتوای درس:** پاسخ تمرینها | **پایه تحصیلی:** هشتم
در این بخش، پاسخهای تمرینهای درس هفتم را با هم بررسی میکنیم. هدف این است که مطمئن شوید مفاهیم درس را به خوبی یاد گرفتهاید. پاسخها به گونهای نوشته شدهاند که برای همه دانشآموزان قابل درک باشد.
**فعالیت اول:**
در این بخش، از شما خواسته شده بود تا درباره یک موضوع مشخص فکر کنید و نظر خود را بنویسید. پاسخ صحیح به این صورت است که باید نکات اصلی درس را در نظر میگرفتید و آنها را به زبان خودتان بیان میکردید.
**فعالیت دوم:**
اینجا باید یک متن کوتاه را تحلیل میکردید. مهم بود که به ارتباط بین جملات و هدف اصلی نویسنده توجه کنید. پاسخ درست نشان میدهد که شما این ارتباط را پیدا کردهاید.
**فعالیت سوم:**
در این تمرین، باید یک مسئله را حل میکردید. راه حل صحیح شامل مراحل ساده و منطقی است که به جواب نهایی منجر میشود. مطمئن شوید که هر مرحله را به دقت انجام دادهاید.
**فعالیت چهارم:**
این بخش از شما میخواهد که یک خلاصه از درس تهیه کنید. پاسخ خوب خلاصهای است که همه نکات مهم را پوشش دهد و به زبان ساده نوشته شده باشد.
به یاد داشته باشید که هدف از این تمرینها، کمک به شما برای درک بهتر درس است. اگر در هر قسمتی مشکل داشتید، بهتر است دوباره درس را مرور کنید.
جواب انشاء ها و سوالات درس 7 نگارش هشتم
منوی دسترسی سریع:
پاسخ سوالات و انشاهای درس هفتم نگارش هشتم
پاسخ تمرینات صفحه ۸۰ درس هفتم نگارش هشتم
پاسخ تمرینات صفحه ۸۱ درس هفتم نگارش هشتم
پاسخ بخش بررسی و داوری صفحه ۸۲ نگارش هشتم
پاسخ بخش درستنویسی صفحه ۸۳ نگارش هشتم
پاسخ بخش تصویرنویسی صفحات ۸۴، ۸۵ و ۸۶ نگارش هشتم
درس هفتم: آسانتر نوشتن با جایگزین کردن کلمات
در این قسمت میتوانید پاسخ تمام تمرینها و فعالیتهای درس هفتم کتاب نگارش پایه هشتم را ببینید. این بخش شامل پاسخهای صفحات ۸۰، ۸۱، ۸۲، ۸۳، ۸۴، ۸۵ و ۸۶ میباشد.
جواب صفحه 80 درس هفتم نگارش هشتم
کدام یک از نوشتههای زیر، با موضوع این درس (که دربارهی توصیف کردن با روش جایگزین کردن کلمات است) هماهنگی بیشتری دارد؟ چرا این گزینه را انتخاب کردید؟ دلیل خود را توضیح دهید.

پاسخ بخش (پ) این است: نویسنده در این متن، خودش را جای یک سنگ گذاشته و از نگاه و زبان آن سنگ، داستان را روایت میکند.
صفحه ۸۰، درس ۷، کتاب نگارش پایه هشتم
جواب صفحه 81 درس 7 نگارش هشتم
یکی از موضوعهای زیر را انتخاب کنید و در مورد آن متنی بنویسید.

اگر معلم انشا بودم…
**مقدمه**
اگر من معلم میشدم، معلمی میشدم که اجبار در کارش جایی نداشت. به جای اینکه تمام وقت را صرف خواندن کتابهای درسی کنیم، بیشتر دربارهٔ درسهای زندگی صحبت میکردم. چون این درس زندگی است که در نهایت به درد آدمها میخورد و روزی در جایی، نزد کسی، به کارشان میآید.
**بدنه اصلی**
برای مثال، آداب برخورد و معاشرت را یاد میدادم که به تنهایی بیش از نیمی از اهمیت این درس را در بر میگیرد.
اینکه فقط بدانی چطور با دیگران – بدون توجه به وضعیت مالی یا حرفهای پیش پاافتاده – درست صحبت کنی و رفتاری مناسب داشته باشی، خودش یک موفقیت بزرگ است.
اینکه بتوانی با یک لبخند ساده، محبت و مهربانی را هدیه بدهی و بذر محبت را در دل هر کسی بکاری،
اینکه بتوانی دوست خوبی باشی، یا پدر و مادر خوبی، اینکه قدردان زحمت دیگران باشی، از کسی توقع بیجا نداشته باشی، به آنچه داری راضی باشی اما هرگز از تلاش برای رسیدن به آرزوهایت دست نکشی،
اینکه به کار خودت برسی و در زندگی دیگران بیجهت دخالت نکنی، و آدمها را فقط از روی ظاهرشان قضاوت نکنی…
همهٔ اینها بزرگترین و اثرگذارترین درسهایی هستند که یک معلم میتواند آموزش دهد.
**نتیجهگیری**
اگر معلم بودم، کنار ورق زدن کتابها و درسهای معمول، کمی هم زندگی یاد میدادم تا آدمها اینطوری نباشند؛ آن وقت زندگی بهتر میشد و لبخند روی لبها بود. حتی اگر از ته دل نبود، بالاخره لحظهای شادی از دلها میگذشت.
![]()
دانلود انشاهای بیشتر از همگام درس
تو مانند پروانهای هستی که در دل شب تاریک، چراغی روشن یافتهای…
به نام آفریدگار یکتای جهان
آفتاب دیگر غروب کرده بود و هیچ نشانی از روشنایی روز در آسمان نمانده بود. ماه نور ملایم خود را بر دامن شب پهن کرده بود و ستارهها، همچون دانههای مروارید بر پارچهای تیره، به من چشمک میزدند. بالهای نازکم دیگر طاقت پرواز نداشتند. با زحمت زیاد خود را به تختهسنگی در همان نزدیکی رساندم و بالهایم را روی آن گشودم تا خستگیشان کمی کمتر شود. در همین حال، نوری غریب چشمهایم را خیره کرد؛ انگار ستارهای از آسمان به زمین افتاده و میدرخشد.
بیدرنگ خود را برای پرواز آماده کردم و با وجود خستگی، در زمانی کوتاه به سوی آن نور رفتم. ماه صورت نقرهای خود را در پشت ابرهای تیره پنهان کرده بود و جنگل در تاریکی فرورفته بود. نور شمع نیمهسوخته، قلبم را روشن کرد و امید دوباره در وجودم زنده شد. آرامشی لطیف، وجود ظریفم را نوازش میداد.
چه زمانی که کرم ابریشمی کوچکی بودم و چه حالا که پروانهای بالغ شدهام، هرگز چنین حس زیبایی را تجربه نکرده بودم.
ناگهان تندبادی سرد بر صورتم کوبید و مرا به خود آورد. باد، شعلههای شمع را میلرزاند. ترس از خاموش شدن شمع، دلم را بیقرار کرد و طعمی تلخ در دلم نشست.
بالهایم را همچون دیواری محکم دور شمع گرفتم تا از گزند باد در امان بماند. آنقدر نگران خاموشی نور شمع بودم که نفهمیدم چه زمانی بالهایم شعلهور شد و در آتش سوخت…
چند لحظه آرامش در کنار آن شمع، بهترین حس زندگی من بود. تا آخرین نفس برای حفظ این آرامش جنگیدم و در این راه، جانم را از دست دادم…
![]()
پروانهای هستید که در تاریکی شب، چراغی روشن پیدا کردهاید.
همگام درس
قطرهی بارانی هستید که از ابر جدا شده و پایین میآیید.
جهان بیپایان را مینگرم که از فراز بلندیها، زیباییهایش را به من نشان میدهد.
جویبارهای شفاف و زلالی را میبینم که گویی منتظرند تا من به حریمشان قدم بگذارم.
همهی این جهان، که نشانهای از آفریدگار است، هیچوقت تمامی ندارد. فقط باید چشمی بینا داشته باشم تا با تمام وجود، به این همه آفریدهی زیبا بنگرم…
ای کاش دوستی داشتم؛
اگر کوهها کر نبودند و اگر آبها تر نبودند،
که میتوانستم با آنها گفتوگویی تازه میکردم تا تنها نمانم.
تماشای این منظرهها بسیار دلچسب است، ولی ای کاش میتوانستم برای همیشه در اینجا بمانم.
افسوس که خانهی من روی زمین است.
ناگهان پایم لغزید و بر زمین افتادم. نقش بر زمین شدم.
با صدای من، همهچیز آرام گرفت. گویی شهری تازه را به دنیا آورده بودم.
همهجا عطر تازهای از جهان پیچیده بود، گویا آن ابر پنبهای، هدیهای به من داده بود.
زمین را با نرمی و لطافت نوازش کردم.
در این هنگام، فکری به ذهنم رسید: آن نقاش چیرهدست که هیچ همتایی ندارد، این همه نقش زیبا را از چه کسی الهام میگیرد و بر صفحهی گیتی، با این همه طرح و رنگ میآفریند؟
خستگی همهی وجودم را گرفته بود. اما وقتی به سمت راست میدان رفتم و دوباره لغزیدم، خاک خشک تکانی خورد.
حرکت عجیبی بود. گویی گیاه تازهای پا به این جهان شگفتانگیز میگذاشت.
و من تولدی دوباره را به همهی جهان تبریک گفتم. تولدی که برایش آرزوی زندگی خوبی داشتم.
در این هنگام، خورشید همهی نور خود را به جهان پیشکش کرد…
صفحه ۸۱ درس هفتم نگارش هشتم
جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 82 نگارش هشتم
نوشته خود یا دوستتان را با توجه به موارد زیر بررسی و تحلیل کنید و نتیجه ارزیابی خود را یادداشت نمایید.

پاسخ: متن پیشنویس دارد؛ نشانهگذاریها به درستی رعایت شده است؛ هیچ غلط املایی در نوشته دیده نمیشود؛ به اصول درستنویسی و رعایت حاشیهها توجه شده است. ساختار نوشته از سه بخشِ آغازین (مقدمه)، میانی (بدنه اصلی) و پایانی (نتیجهگیری) تشکیل شده است؛ نویسنده از روشی استفاده کرده که در آن، حس و حال یک شخصیت را به خواننده منتقل میکند؛ همچنین، شیوهٔ خوانش متن، روان و درست است.
پاسخ صفحه ۸۲ نگارش هشتم
جواب درست نویسی صفحه 83 نگارش هشتم
تمام کارهای مربوط به تحصیل را خودش انجام میدهد و پیگیر آنهاست.
او در مراسم رسمی به خوبی سخنرانی میکند.
پاسخ صفحه ۸۳ کتاب نگارش پایه هشتم
جواب تصویر نویسی صفحه 84 و 85 و 86 نگارش هشتم
به دو عکس زیر با دقت نگاه کنید. در مورد تفاوتهای آنها فکر کنید و هر کدام را در یک متن جداگانه شرح دهید. معیار موفقیت شما این است که وقتی نوشتههایتان را در کلاس برای دوستانتان میخوانید، آنها بتوانند تشخیص دهند هر توضیح مربوط به کدام عکس است.

متن صفحه ۸۵:
تابستان گرم و سوزانی شروع شده و دوباره زمان کوچ عشایر به منطقه ییلاق فرا رسیده است. هوای گرم برای همه افراد قبیله سخت و طاقتفرسا شده و حال و حوصله هیچکس را باقی نگذاشته است. اسبها از تشنگی و خستگی دیگر توان حرکت ندارند. بزها و دیگر حیوانات هم آنقدر خستهاند که نمیتوانند جلوی قبیله راه بروند. حتی مرد با ابهت قبیله هم از این گرما در عذاب است، اما این موضوع ذرهای از وقار و عزت او کم نکرده است. پوست تیره و برنزه مردم قبیله، نتیجه زندگی در تابستانهای داغ صحراهای عربستان است. مرد یک نمد سیاه بر سر گذاشته، در حالی که نمیداند پوشیدن لباسهای تیره، گرمای بیشتری را جذب میکند. او برای حفاظت از قبیله، یک تفنگ نیز به همراه خود دارد.
متن صفحه ۸۶:
فصل زمستان از راه رسیده و عشایر دوباره در حال کوچ به سمت قشلاق هستند. همه جا پوشیده از برف است و طبیعت مانند یک لباس سفید پوشیده شده. گوسفندان و بزهای قبیله هم با این سفیدی یکی شدهاند و پیشاپیش قبیله حرکت میکنند. مرد قبیله لباس سفید بر تن کرده و با اقتدار گوسفندان و بزها را هدایت میکند و از خانوادهاش محافظت مینماید. اسبها سرحال و شاداب هستند و بیصبرانه منتظر رسیدن بهارند. پسر کوچک قبیله نیز همان ابهت پدرش را دارد، چون از همان سنین کم احساس مسئولیت میکند و کنار پدرش برای محافظت از خانواده تلاش مینماید. نوزاد قبیله هم از شادی دیگران خوشحال است و با کف زدن، خوشحالی خود را نشان میدهد. گلهای روی لباس محلی زنان، با طبیعت هماهنگ شده و سفیدپوش شدهاند. در گوشهای دیگر، چند اسب در حال حمل وسایل هستند. مرد برای محافظت از قبیله، یک چوب به همراه خود دارد.