**پاسخهای درس ششم کتاب نگارش پایه نهم (صفحات ۷۹ تا ۸۴)**
**پاسخ تمرینها و انشاهای درس ششم**
**صفحه ۷۹:**
**تمرین ۱: درک مطلب**
پس از خواندن متن درس، به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
۱. نویسنده در این متن چه پیامی برای ما دارد؟
۲. به نظر شما چرا نویسنده از کلمهها و جملههای ساده استفاده کرده است؟
۳. اگر شما جای نویسنده بودید، چه چیز دیگری به این متن اضافه میکردید؟
**تمرین ۲: واژهسازی**
با کمک واژههای داده شده، جملههای جدید و کاملی بنویسید.
(واژهها: تلاش، موفقیت، آرزو، صبر)
**صفحه ۸۰:**
**تمرین ۳: نگارش خلاق**
درباره یکی از موضوعات زیر یک بند (پاراگراف) بنویسید:
* محبت به والدین
* اهمیت مطالعه
* یک روز بارانی
**تمرین ۴: درست و نادرست**
گزینه درست را انتخاب کنید.
۱. در انشا باید از کلمات بسیار سخت و علمی استفاده کرد. (درست / نادرست)
۲. مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری بخشهای اصلی یک انشا هستند. (درست / نادرست)
**صفحه ۸۱:**
**تمرین ۵: کامل کردن جمله**
جملههای ناتمام زیر را به گونهای کامل کنید که مفهوم و زیبایی داشته باشند.
۱. اگر همه مردم به قوانین احترام بگذارند، …
۲. کتاب بهترین دوست انسان است زیرا …
**تمرین ۶: انشا**
انشایی با موضوع “راههای مقابله با تنبلی” در حد ۱۰ تا ۱۵ خط بنویسید. در انشای خود از مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری استفاده کنید.
**صفحه ۸۲:**
**تمرین ۷: ویرایش**
جملههای زیر را از نظر نگارشی و املایی ویرایش کنید.
(در این قسمت معمولاً چند جمله دارای غلط املایی یا نگارشی قرار داده میشود تا دانشآموز آنها را اصلاح کند.)
**تمرین ۸: نگارش آزاد**
درباره یک اتفاق یا خاطره خوب از زندگی خود بنویسید. سعی کنید از حسهای پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه) در نوشته خود استفاده کنید تا متن جذابتر شود.
**صفحه ۸۳:**
**تمرین ۹: تقویت بیان**
برای واژههای زیر، دو مترادف (هممعنی) و دو متضاد (عکس) بنویسید.
(واژهها: شادی، آرامش، سخاوت)
**تمرین ۱۰: درک ادبی**
متن کوتاهی از کتابهای درسی یا غیردرسی پیدا کنید و بگویید چرا این متن را دوست دارید. چه چیز آن برای شما جالب است؟
**صفحه ۸۴:**
**تمرین ۱۱: جمعبندی**
تمام نکات مهمی که در این درس درباره خوب نوشتن و انشا نویسی یاد گرفتهاید را در چند خط بنویسید.
**تمرین ۱۲: خودارزیابی**
از خودتان بپرسید:
* آیا میتوانم یک انشای ساده و روان بنویسم؟
* آیا هنگام نوشتن به مقدمه، بدنه و نتیجهگیری فکر میکنم؟
* آیا نوشتههایم را قبل از ارائه دوباره میخوانم و ویرایش میکنم؟

**عنوان درس: درس پنجم | موضوع: راهنمای قدم به قدم | پایه نهم**
جواب انشاء ها و تمرینات درس 6 نگارش نهم
پاسخ تمرینات درس ششم نگارش پایه نهم
**فعالیتهای نگارشی صفحات ۷۹ و ۸۰**
پاسخ و راهنمای تمرینات مربوط به این صفحات.
**انشای صفحه ۸۱**
متن کامل انشای خواسته شده در این صفحه.
**نتیجهگیری و ارزیابی صفحه ۸۲**
پاسخ بخش بررسی و قضاوت درباره موضوع درس.
**درستنویسی صفحه ۸۳**
جواب تمرینات مربوط به رفع اشتباهات املایی و نگارشی.
**مثلنویسی صفحه ۸۴**
پاسخ بخشی که در آن باید مفهوم یک ضربالمثل را به صورت یک داستان یا متن کوتاه بیان کرد.
—
راهنمای کامل درس ششم نگارش نهم
پاسخ فعالیتهای نگارشی صفحه ۷۹ و ۸۰، انشای صفحه ۸۱، پاسخ بخش نتیجهگیری و داوری صفحه ۸۲، تمرینات درستنویسی صفحه ۸۳ و مثلنویسی صفحه ۸۴ از کتاب نگارش پایه نهم.
جواب فعالیت نگارشی صفحه 79 و 80 درس ششم نگارش نهم
متنهای زیر بخشی از یک نوشته اصلی هستند. لطفاً آنها را با دقت بخوانید و نوع قالب هر یک را مشخص کنید.
قالب نوشته صفحه ۷۹، درس ششم کتاب نگارش پایه نهم:

در زندگی روزمره، ما با چیزهای زیادی روبرو میشویم که بر احساسات و افکار ما تأثیر میگذارند. گاهی این تأثیرات آنقدر قوی هستند که دوست داریم آنها را با کلمات بیان کنیم. نوشتن، ابزاری قدرتمند برای ثبت این احساسات و اندیشههاست.
وقتی چیزی مینویسیم، در واقع داریم دنیای درون خود را به تصویر میکشیم. این کار به ما کمک میکند تا بهتر خودمان و احساساتمان را بشناسیم. نوشتن فقط برای درس و مدرسه نیست؛ بلکه میتواند یک دوست خوب برای همیشه باشد.
هر کسی میتواند بنویسد. برای این کار نیاز به مهارت خاصی نیست؛ فقط کافی است احساسات و افکار خود را صادقانه روی کاغذ بیاوریم. نوشتن مانند یک دریچه است که به روی دنیای درونی ما باز میشود و به ما آرامش میبخشد.
پس بیایید از امروز بیشتر بنویسیم. میتوانیم خاطرات روزانه، احساساتمان یا حتی داستانهای کوتاه را ثبت کنیم. با این کار، هم مهارت نوشتاری ما بهتر میشود و هم میتوانیم در لحظات مختلف زندگی، همراهی صمیمی برای خودمان باشیم.

انشاء صفحه 81 درس ششم نگارش نهم
یک انشا درباره دوران کودکی
**مقدمه:**
دوران کودکی، شیرینترین و دوستداشتنیترین بخش زندگی هر کسی است. گاهی آدم با یادآوری آن روزهای بیدغدغه و شاد، حسرت میخورد و آرزو میکند کاش میشد به آن زمان برگردد. اما آیا روزهایی که گذشتند، هرگز برمیگردند؟
**بدنه اصلی:**
کودکی من پر از خاطرات رنگارنگ است. یاد روزهایی میافتم که با پدر و مادرم به پارک میرفتیم. آنها با من بازی میکردند و با هم بلند بلند میخندیدیم. یا وقتی زمین میخوردم و گریه میکردم، آنها هم ناراحت میشدند و اشک میریختند. من در آن زمان بچه بودم و معنای این همه محبت را به خوبی درک نمیکردم. ای کاش آن روزها میتوانستم اشکهایشان را پاک کنم و برای این همه عشق و توجه از آنها تشکر کنم.
خاطره بازی با دوستانم در زمین ورزش نیز همیشه در ذهنم هست. دنبال توپ میدویدیم، میخندیدیم و گاهی هم با هم دعوا میکردیم. تمام تلاشمان این بود که یک گل دروازه حریف بزنیم. تنها ناراحتیهای ما، لباسهای کثیف شده یا باخت در بازی بود.
دعواهای کودکانه با خواهر و برادرهایم هم بخشی از روزمرگی بود، اما این قهرها بسیار زودگذر بودند و در عرض چند دقیقه همه چیز فراموش میشد.
گرفتن نمرههای خوب از معلم و شادی پس از آن، یا گرفتن نمره کم و ناراحتیهای کوچکش را همیشه به یاد دارم. شیطنت و بازیگوشیهای هر روزه من هم بود و صبر و تحمل بیپایان پدر و مادرم.
کودکی من، ترکیبی از شادیهای همیشگی و ناراحتیهای کوتاه بود. ای کاش همیشه در همان سن کودکانه باقی میماندیم و با بزرگ شدن، دغدغههایمان بیشتر نمیشد. ای کاش قهرهایمان هنوز هم کوتاه و گریههایمان سریع تمام میشد. ای کاش خنده از لبهایمان فراری نبود و دلها از کینه تاریک نمیشد.
ای کاش قدر لحظههایی را که در کنار عزیزانمان هستیم، بیشتر میدانستیم. حالا که خانواده کنارمان هستند، بهتر است بیشتر به آنها محبت کنیم و از تمام لطفها و زحمتهایی که برای ما کشیدهاند، تشکر کنیم. چون هر چقدر هم از آنها تشکر کنیم، باز هم در برابر محبتهای بیپایانشان کم است.
**نتیجهگیری:**
ای کاش زندگی آنقدر سریع نمیگذشت. ای کاش کمتر از کلمه “ای کاش” استفاده میکردیم و حسرت نمیخوردیم. ای کاش از هر لحظه زندگی نهایت استفاده را میکردیم و برای هر غم کوچکی ناراحت نمیشدیم. ای کاش کمی بیشتر حال و هوای کودکی را در خودمان زنده نگه میداشتیم.
—
انشا با موضوع نوجوانی
**موضوع: نوجوانی**
هر انسانی در زندگی خود دورههای مختلفی مانند خردسالی، نوجوانی، جوانی و پیری را تجربه میکند. نوجوانی، بهار زندگی است؛ بهاری که مانند یک باد سریع میگذرد و ما معمولاً متوجه گذر سریع زمان نمیشویم.
نوجوانی یکی از مراحل پرچالش زندگی است. در این دوره، احساسات و عواطف ما در حال تغییر هستند. هر نوجوانی میتواند در این سن، آینده خود را تصور کند و برای نسل بعدی یک الگوی خوب باشد.
پدر و مادرها باید از نوجوان خود به خوبی مراقبت کنند. این دوره، زمان حساسی است و نوجوان نیز باید مراقب خود باشد. نباید با هر کسی دوست شود و پایههای زندگی خود را بر اساس حرف دیگران بنا کند.
نوجوان در این دوره میتواند رشته تحصیلی مورد علاقه خود را انتخاب کند. بهتر است در این انتخاب با پدر و مادرش مشورت کند تا در آینده به موفقیتهای بزرگی برسد، اما پس از موفقیت هم نباید مغرور شود.
در این دوره حساس، باید مراقب خود و اطرافیانمان باشیم. پس بهتر است از هر لحظه این دوران نهایت استفاده را ببریم.
به فرموده پیامبر اسلام که میگوید در این دوره از لحظات خود به نفع احسن استفاده کن تا هرگز افسوس نکنی که چرا این دوره ی پر تب و تاب را به خوبی پست سر نگذاشتیم چون خداوند در آخرت از همه ی لحظات ما سوال میکند که این دوره ای که به تو دادهام تا از آن به بهترین نفع استفاده کنی چرا قدر آن را نداشتی و حال در محضر من احساس ندامت میکنی.
**نویسنده: مریم جودی – تبریز**
—
انشا با موضوع نوجوانی: جلسه امتحان
در هفته گذشته، ما در حال گذراندن امتحانات نیمسال اول بودیم. جلسه امتحان، همانطور که از نامش پیداست، پر از لحظات پراسترس و نگرانکننده است.
در جلسه امتحان، یک مراقب با لباس رسمی، چهرهای جدی و اخمهای گرهخورده حضور داشت. هوای سالن به قدری سنگین و نفسگیر بود که به سختی میتوانستم نفس بکشم. چون حال خوبی نداشتم و مریض بودم، نتوانسته بودم درس را به خوبی بخوانم و این موضوع بر استرس من اضافه کرده بود.
مراقب با شروع امتحان، قوانین جلسه را توضیح داد و تاکید کرد که از هرگونه تقلب خودداری کنیم. وقتی برگههای امتحان را پخش کردند، قلبم تندتر میزد.
وقتی برگه به دستم رسید، با نگاه کردن به سوالات، احساس کردم هیچ کدام را بلد نیستم. عرق سردی از پشت گردنم پایین میریخت و دستانم از ترس سرد شده بود. برای اینکه کمی آرام شوم، دستهایم را به هم میفشردم.
ناگهان همان مراقبی که فکر میکردم خشن است، کنارم آمد. او با لبخندی که انتظارش را نداشتم، دستی به سرم کشید و گفت: «اشکالی ندارد. کمی به یادداشتهایت و چیزهایی که قبلاً یاد گرفتهای فکر کن. با نام خدا و آرامش به سوالات جواب بده. آن وقت میبینی که جوابها یکی پس از دیگری به ذهنت میآیند.»
نمیدانم حرفهایش معجزه کرد یا آرامش او به من منتقل شد. اما هر چه بود، ترس بزرگی که در ذهنم ساخته بودم، از بین رفت. در پایان، توانستم در آن امتحان موفق شوم و آن جلسه امتحان که در ابتدا وحشتناک به نظر میرسید، به یکی از خاطرات خوب زندگی من تبدیل شد.
جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 82 نگارش نهم
نوشتههایی را که مطالعه میکنید، با استفاده از معیارهای زیر ارزیابی و تحلیل کنید.

پاسخ:
متن پیشنویس آماده است. در این نوشته، علائم نگارشی به درستی رعایت شده و هیچ گونه غلط املایی وجود ندارد. متن دارای یک بخش آغازین مناسب و یک پایانبندی کامل است. مطالب به شیوهای روان و گویا بیان گردیده و به اصول درستنویسی و پرهیز از حاشیهروی، توجه کافی شده است.
جواب درست نویسی صفحه 83 نگارش درس 6 نهم
تخته وایتبرد را برای استفاده معلم حاضر کردم.
بعد از خوردن ناهار، وسایلمان را جمع کردیم و به راه افتادیم.
جواب مثل نویسی صفحه 84 نگارش درس 6 نهم
در گذشته، مردی فضول زندگی میکرد که همیشه در کار دیگران دخالت میکرد. همسایهاش از دست او به ستوه آمد، خانهاش را فروخت و از آن شهر رفت. سپس همسایهای جدید به جای او آمد.
همسایه تازه، مردی پزشک به نام علی بود. او کارگری را برای تعمیر خانه استخدام کرد و خودش به سر کار رفت. وقتی پزشک به خانه بازگشت، دید که همان مرد فضول وارد خانه شده و با سرکارگر درگیر است و میخواهد در کار او دخالت کند. پزشک، او را از خانه بیرون کرد.
مرد خردمندی که این صحنه را دید، گفت: خودت را به خاطر چنین آدمی ناراحت نکن. حتی اگر او را به جهنم ببرند، باز هم خواهد گفت: ((هیزمش تر است))
—
**انشاء با موضوع “فضول را بردند جهنم” برای پایه نهم**
**مقدمه:** وقتی به داستانهای قدیمی نگاه میکنیم، متوجه میشویم چه اتفاقهای ناگوار و کابوسهایی رخ داده که ریشهاش فقط و فقط فضولی بوده است. متأسفانه، فضولی کردن یکی از ویژگیهای ناپسند برخی افراد است. یک فرد فضول، همیشه فضول است و راه درمانی هم برای این رفتارش وجود ندارد.
**بدنه:** نمیدانم این زبان کوچک که وزنش به صد گرم هم نمیرسد، چقدر قدرت دارد! با همین زبان است که غیبت، دروغ و فضولی رخ میدهد. به خاطر فضولی، چه شادیهایی به گریه تبدیل شد، چه کارهای آسان، سخت شد و چه زندگیهای پاکی، آلوده شد. چه خانوادههایی بودند که به خاطر دخالت دیگران از هم پاشیدند. چه بسیار افرادی که با فضولی کردن حتی به زندگی خودشان هم آسیب زدند، اما هرگز دست از کار خود برنداشتند. حتی وقتی این فرد از دنیا رفت و در روز قیامت، به خاطر رفتارهای نادرستش او را به جهنم فرستادند، باز هم دست از فضولی برنداشت و گفت هیزم ها چرا تر هستند؟
**نتیجه:** چه خوب میشد اگر ما یاد میگرفتیم که فقط به زندگی خودمان توجه کنیم. در دنیای امروز، هر کسی به اندازهی کافی مشکل دارد. اگر کسی بتواند مشکلات خودش را حل کند، باید اسمش را در کتاب رکوردهای جهانی نوشت. پس واقعاً نمیدانم چرا بعضی افراد، اینقدر وقت میگذارند و در زندگی دیگران دخالت میکنند. شاید شبانهروز آنها ۴۸ ساعته است که ۲۴ ساعت آن را صرف فضولی میکنند! شما چه نظری دارید؟