معنی کلمات درس هفتم فارسی چهارم ( مهمان شهر ما ) + مخالف کلمات

Table of Contents

درس هفتم کتاب فارسی پایه چهارم با نام “مهمان شهر ما” همراه با معنی واژه‌ها و متضادهای آن

**واژه‌های درس و مفهوم آن‌ها:**

* **شهردار:** فردی که مسئول اداره و مدیریت یک شهر است.
* **فرماندار:** بالاترین مقام اجرایی در یک استان.
* **شورا:** گروهی از افراد که برای مشورت و تصمیم‌گیری دربارهٔ کارهای شهر یا روستا انتخاب می‌شوند.
* **نماینده:** کسی که به وسیلهٔ مردم یک منطقه انتخاب می‌شود تا در مجلس به جای آنان صحبت کند و از حقوق آنان دفاع کند.
* **مسئول:** کسی که کاری یا وظیفه‌ای بر عهدهٔ اوست.
* **دولت:** گروهی که کشور را اداره می‌کنند.
* **مهمان:** کسی که به خانه یا شهری می‌رود و از او پذیرایی می‌شود.
* **پذیرایی:** کاری که برای راحتی و خوشحالی مهمان انجام می‌دهند، مانند دادن خوراکی و نوشیدنی.
* **بافت:** روش و سبکی که یک چیز با آن ساخته شده است (مانند بافت پارچه یا یک اثر هنری).
* **فرش:** همان قالی که برای پوشاندن زمین از آن استفاده می‌کنیم.
* **صنایع دستی:** چیزهایی که افراد با دست و با استفاده از هنر خود می‌سازند، مانند فرش و گلیم.
* **هنرمند:** فردی که در یک زمینهٔ هنری مانند نقاشی، موسیقی یا فرش‌بافی مهارت دارد.
* **صندوق:** جعبه‌ای محکم که برای نگهداری پول یا چیزهای ارزشمند از آن استفاده می‌شود.
* **بیمه:** نوعی قرارداد که در صورت بروز حوادثی مانند بیماری یا خسارت، هزینه‌ها را پرداخت می‌کند.
* **اتاق اصناف:** مکانی که بازرگانان و صاحبان مشاغل مختلف در آن عضو می‌شوند و برای کارهای صنفی خود از آنجا کمک می‌گیرند.
* **کارخانه:** ساختمان بزرگی که در آن با استفاده از ماشین‌آلات، کالاهای مختلف به مقدار زیاد تولید می‌شود.
* **کارگر:** فردی که در کارخانه، مزرعه یا ساختمان در ازای دریافت دستمزد کار می‌کند.
* **کارگاه:** محلی کوچک‌تر از کارخانه که در آن کارهای فنی و تولیدی انجام می‌شود.
* **مدرسه:** جایی که دانش‌آموزان برای یادگیری درس و علم به آنجا می‌روند.
* **دانش‌آموز:** فردی که در مدرسه درس می‌خواند.
* **معلم:** کسی که به دانش‌آموزان درس می‌دهد.
* **مدیر:** فردی که مسئولیت ادارهٔ یک مدرسه، شرکت یا سازمان را بر عهده دارد.
* **دانشگاه:** محل آموزش عالی که افراد پس از پایان دبیرستان در آن به تحصیل ادامه می‌دهند.
* **استاد:** به معلم دانشگاه می‌گویند.
* **دانشجو:** فردی که در دانشگاه درس می‌خواند.
* **تولید:** ساختن یا به وجود آوردن یک کالا یا محصول.
* **صادرات:** فرستادن کالاهای تولید شده در یک کشور به کشورهای دیگر برای فروش.
* **واردات:** آوردن کالا از کشورهای دیگر به داخل کشور برای فروش یا استفاده.
* **بازرگان:** فردی که کارش خرید و فروش کالا به صورت عمده است.
* **سهم:** بخشی که از یک چیز به کسی می‌رسد.
* **میهن:** کشور یا سرزمینی که فرد در آن به دنیا آمده و زندگی می‌کند.
* **ملی:** چیزی که مربوط به یک کشور و همهٔ مردم آن است.
* **مردم:** همهٔ افرادی که در یک کشور یا شهر زندگی می‌کنند.
* **مردمی:** چیزی که متعلق به مردم است یا برای آنان است.

**متضادهای برخی واژه‌ها:**

* مهمان ⇄ میزبان
* تولید ⇄ مصرف
* صادرات ⇄ واردات
* هنرمند ⇄ ناشی (کسی که مهارت ندارد)
* کارگر ⇄ کارفرما
* دانش‌آموز ⇄ معلم
* مسئول ⇄ زیردست (کسی که مسئولیتی ندارد)
* مردمی ⇄ دولتی (در برخی موارد)

معنی کلمات درس هفتم فارسی چهارم ( مهمان شهر ما ) + مخالف کلمات

درس هفتم: درک معنای واژه‌ها و مفهوم شعر
پایه چهارم دبستان

معنی کلمات درس 7 فارسی چهارم

حضور: یعنی کسی یا چیزی آنجا باشد و وجود داشته باشد.
تپش: یعنی چیزی بتپد یا حرکت کند.
هین: یعنی “بدان” یا “آن را در نظر بگیر”.
نشاط: یعنی شادی و خوشحالی.
هیجان: یعنی یک حس قوی از شور و اشتیاق.
پر توان: یعنی با قدرت و قوی باشد.
بالاخره: یعنی پس از مدتی، در نهایت.
مشتاق: یعنی کسی که بسیار آرزوی چیزی را دارد.
فعالیت: یعنی کوشش و تلاش برای انجام کاری.
لحظه شماری: یعنی با بی‌تابی منتظر چیزی بودن.
خیره شدن: یعنی بدون پلک زدن و به طور مداوم به چیزی نگاه کردن.
تحسین آمیز: یعنی همراه با تعریف و تمجید از کسی یا چیزی.
جنبش: یعنی حرکت و تکان.
استقبال: یعنی پیشواز رفتن و کسی را با خوشامدگویی پذیرفتن.
بی صبرانه: یعنی بی‌طاقت و ناآرام.
رخسار: یعنی صورت و چهره.
خروشان: یعنی پرسر و صدا و طوفانی.
همهمه: یعنی سر و صدای جمعیت.
انبوه: یعنی تعداد بسیار زیاد.
غوغا: یعنی سر و صدای زیاد و هیاهو.
مشام: یعنی بینی.
دلهره: یعنی احساس نگرانی و اضطراب.
اندوه: یعنی احساس غم و ناراحتی.
لطیف: یعنی نرم و ملایم.
انبوه: یعنی بسیار زیاد.
پوشش: یعنی لباس.

کلمات هم خانواده درس 7 فارسی چهارم

مشتاق: یعنی شوق داشتن و برای چیزی یا کسی بی‌تاب بودن.
متوجه: یعنی به چیزی یا کسی توجه کردن.
صبر: یعنی شکیبایی و تحمل در برابر سختی‌ها.
مرخص: یعنی آزاد شدن یا اجازه رفتن گرفتن.
انتظار: یعنی در حالت منتظر بودن.
حرکت: یعنی جابجا شدن یا اقدام به انجام کاری.
اشعار: یعنی شعرها.
درس: یعنی آموزشی که یاد داده می‌شود.
ضخامت: یعنی کلفت بودن و نازک نبودن.
لطیف: یعنی نازک، ظریف و همراه با لطف.
جمعیت: یعنی تعداد زیادی از مردم که در یکجا هستند.
نظر: یعنی دیدگاه، عقیده یا نگاه کردن.
فعالیت: یعنی کار و عملی که انجام می‌شود.

کلمات مخالف درس 7 فارسی چهارم

در این متن، کلماتی با معانی متضاد ارائه شده‌اند. هر کلمه در سمت راست، نقطه مقابل کلمه سمت چپ خود است. به این صورت:

سریع در مقابل آهسته قرار دارد.
تمیز در مقابل کثیف است.
طلوع خورشید نقطه آغاز روز و غروب آفرین نشانه پایان آن است.
آرام و پیوسته در مقابل سریع و شتابزده است.
خواب حالت استراحت و بیداری حالت هوشیاری است.
پیری مرحله پایانی عمر و جوانی دوران شکوفایی آن است.
شب زمانی برای آرامش و روز زمانی برای فعالیت است.
پر بودن نشانه کامل بودن و خالی بودن نشانه فقدان است.
تشنه نیاز به آب دارد و سیراب نیازش برطرف شده است.
جدا شده به معنای دوری و متصل به معنای پیوستگی است.
خوشبو حس خوشایند و بدبو حس ناخوشایند ایجاد می‌کند.
استقبال کردن به گرمی از کسی پذیرایی کردن و پیشواز رفتن به استقبال کسی رفتن است.
همهمه نشانه جنب و جوش و سکوت نشانه آرامش است.
شادی احساسی مثبت و غم احساسی منفی است.

این پست رو با دوستانتون به اشتراک بگذارید.

قدرت گرفته از هشتینو