به نام کسی که زندگی و عقل به موجودات زنده بخشید.
**توضیح شعر:**
در این شعر، شاعر با نام خدا شروع میکند. او میگوید که خداوند است که به انسان و دیگر موجودات، جان و عقل داده است. شاعر از روی ادب و احترام میگوید که زبان و دهان من برای این کوچکی، شایستهی ستایش و توصیف بزرگی و مهربانی تو نیست. در واقع، او با فروتنی بیان میکند که هیچ کس نمیتواند به طور کامل از عهدهی سپاس و ستایش خدا برآید، زیرا نعمتهای او بیپایان است.
**معنی کلمات:**
* **جان:** زندگی، روح
* **خرد:** عقل، دانایی
* **سزد:** سزاوار است، شایسته است
* **هست:** است
* **حق:** خداوند
* **ستایش:** تعریف و تمجید، سپاس
* **زبان:** عضو گفتار
* **دهان:** عضو سخن گفتن

نام درس: درس یک | موضوع: درک معنای واژهها و مفهوم شعر | پایه ششم دبستان
معنی کلمات و شعر به نام آن که جان را
در بخش ستایش کتاب فارسی پایه ششم، با شعری زیبا روبرو میشویم که در آن، شاعر با خداوند بزرگ سخن میگوید. محتوای این شعر، مفهوم سپاسگزاری و عشق به آفریدگار را به زیبایی بیان میکند.
**مفهوم کلی:**
شاعر در این شعر میگوید که ای خدا، من همیشه در هر حالتی تو را ستایش و سپاس میگویم. چه وقتی که شاد و خوشحالم و چه وقتی که غمگین و ناراحتم، نام تو بر زبان من جاری است. او از خدا میخواهد که همیشه مددکارش باشد تا بتواند در راه راست و خوب قدم بردارد و از کارهای ناشایست دوری کند.
**شرح برخی واژهها:**
* **ستایم:** به معنای تعریف و تمجید کردن و سپاس گفتن است.
* **هر دم:** یعنی در هر لحظه و همیشه.
* **شاد یا غم:** اشاره به تمام حالتهای زندگی، هم در اوقات خوشی و هم در زمان ناراحتی دارد.
* **یاریام کن:** یعنی به من کمک کن و مرا همراهی کن.
* **راه راست:** منظور راه درست و خوب زندگی است که خداوند آن را مشخص کرده است.
* **کردار زشت:** به معنای کارهای بد و ناپسند است.
در یک نگاه کلی، این شعر به ما میآموزد که در همهی شرایط زندگی باید به خداوند توکل داشته باشیم و از او کمک بخواهیم تا بتوانیم راه درست را پیدا کرده و از اشتباهات دوری کنیم.
| برافروخت : روشن کردن،نور بخشیدن ، شعله ور ساختن فضل : بخشش ، نیکویی ، کمال فیض: بخشش ، برکت ،عنایت ، لطف فروغ: روشنایی ،نور اندر: درآن تاب: قدرت و توانایی ، طاقت |
تجلی: ظهور، تابش، آشکار شدن ، روشن شدن حق تعالی: خداوند بلند مرتبه خرد: تدبیر، بینش ، عقل جان: روان ، روح ، نفس گلشن: بوستان |
به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نورجان برافروخت
معنی: به نام خدایی که به انسان توان اندیشیدن داد و دلش را مانند چراغی با نور جان روشن کرد.
زفضلش هر دو عالم ، گشت روشن زفیضش خاک آدم ، گشت گلشن
معنی: از بخشش او هر دو جهان روشنایی یافت و از فیض او، خاک بیارزش انسان، به باغی زیبا تبدیل شد.
جهان، جمله، فروغ نور حق ، دان حق اندر وی زپیدایی است پنهان
معنی: تمام دنیا را جلوهای از نور خداوند بدان؛ زیرا خدا در همه چیز، چه آشکار و چه پنهان، حضور دارد.
خرد را نیست تاب نور آن روی برو از بهر او، چشم دگر جوی
معنی: عقل انسان توان دیدن روی حقیقی خدا را ندارد و برای این کار باید چشم دل را به کار گرفت.
در او هر چه بگفتند از کم وبیش نشانی داده اند از دیده ی خویش
معنی: هر چه مردم درباره خدا گفتهاند، بر اساس درک و دیدگاه خودشان بوده است.
به نزد آن که جانش در تجلی است همه عالم ، کتاب حق تعالی است
معنی: برای کسی که روحش آیینهٔ نمایان خداوند است، همه جهان مانند کتابی است که از طریق آن میتوان خدا را شناخت.