**درس دهم: عطّار و جلالالدین محمد**
**توضیح درس به زبان ساده:**
این درس دربارهٔ دو نفر به نامهای عطّار و جلالالدین محمد است. عطّار شاعر و داروساز بزرگی بود. روزی جلالالدین محمد که پسری کوچک بود، به همراه پدرش نزد عطّار آمد. عطّار از نگاه این پسر، آیندهٔ درخشانی را حس کرد. او پیشبینی کرد که این پدر، روزی به پسر خود بسیار افتخار خواهد کرد. پیشبینی عطّار درست از آب درآمد و آن پسر، همان جلالالدین محمد بلخی معروف شد که ما او را به نام مولوی میشناسیم. مولوی از بزرگترین شاعران و عارفان تاریخ است.
**معنی واژهها:**
* **حکیم:** دانشمند و دانا
* **عارف:** کسی که به شناخت عمیق خداوند و معنویات میپردازد
* **نابغه:** بسیار باهوش و استثنایی
* **شکوفا:** رشد کردن و بروز استعدادها
* **اشک ریختن:** گریه کردن
* **پیشگو:** کسی که میتواند آینده را پیشبینی کند
**واژههای مخالف (متضاد):**
* حکیم > نادان
* عارف > بیخبر
* نابغه > معمولی
* شکوفا > پژمرده
* اشک ریختن > خندیدن
* پیشگو > کسی که نمیداند
**واژههای همخانواده:**
* **دانش:** دانا، دانشمند، دانایی
* **شاعر:** شعر، شاعری، شعر گفتن
* **پیش:** پیشگو، پیشبینی، پیشقدم
* **کتاب:** کتابخانه، کتابفروشی، کتابخوانی

در این درس، با معنی واژهها و مفهوم شعرهای عطار و جلال الدین آشنا میشویم. هدف این است که بفهمیم این شاعران بزرگ چه میخواستهاند بگویند و احساسات و اندیشههای آنان را درک کنیم.
برای فهمیدن شعر، نخست باید معنی واژههای سخت و کهن را بدانیم. سپس با کنار هم گذاشتن این معانی، مفهوم کلی شعر را مییابیم. گاهی یک بیت شعر، حکایتی کوتاه یا پندی بزرگ در خود دارد.
در این بخش، شعرهای انتخابشده به زبانی ساده توضیح داده میشوند تا شما به راحتی آنها را بفهمید و از خواندنشان لذت ببرید.
معنی کلمات و متضاد و هم خانواده درس عطار و جلال الدین
عطار و جلالالدین محمد – فارسی ششم / درس دهم
پاسخهای درس دهم: عطار و جلالالدین محمد
– محمّد دلتنگ کوچههای سمرقند بود.
مفهوم: محمّد به دلیل دوری از سمرقند احساس غم میکرد و مشتاق دیدار زادگاهش بود.
– از علم چه آموختهای و چه دانشی با خود همراه داری؟
مفهوم: چه مقدار در زمینه علم خواندهای و چه چیزهایی یاد گرفتهای؟
– شیخ با لبخندی گفت: »همه ی ما جز اندکی نمیدانیم.«
مفهوم: شیخ با خنده بیان کرد که هیچکس به تمام علم آگاه نیست و دانش هرکس محدود است.
معنی کلمات درس 10 فارسی ششم
| حسابی : به طور کاملا دلپذیر : مطبوع ، دلنشین نخستین : اولین طولانی: دراز هیجان انگیز : شورانگیز ، همراه با هیجان سمرقند : یکی از شهرهای ازبکستان بلخ : محل تولد مولوی ، یکی از شهرهای افغانستان زادگاه : محل تولد نزد :پیش آموختن : یاد گرفتن |
کاروان سرا : محلی برای توقف و استراحت مسافران کاروان و چارپایان برخیز : بلند شو اندک : مقدار کم اسرار نامه : نام یکی از کتاب های عطار نیشابوری ما ماشاالله : آنچه خدا بخواهد بدرقه : همراهی مهمان تا کنار در درخشان : تابان ، نورانی مقام : جایگاه مراقب : مواظب |
هم خانواده درس 10 فارسی ششم
| اذان | موذن |
| تعجب | عجب ، عجیب |
| شعر | شعرا ، شاعر ، اشعار |
| حفظ | محفوظ ، حافظ |
| درخشان | درخشش ، درخشنده |
بدرقه ≠ پیشواز