معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل فارسی ششم ✔

Table of Contents

حکایت افلاطون و مرد نادان

روزی افلاطون، فیلسوف بزرگ، در حال قدم زدن بود که مردی ناآگاه به او نزدیک شد و شروع کرد به گفتن حرف‌های ناشایست و توهین‌آمیز. افلاطون در سکوت به حرف‌های او گوش می‌داد و هیچ پاسخی نمی‌داد.

وقتی مرد از حرف زدن خسته شد و سکوت کرد، افلاطون رو به او کرد و پرسید: «اگر هدیه‌ای برای کسی بیاوری و او آن را نپذیرد، آن هدیه برای چه کسی می‌ماند؟»

مرد با تعجب پاسخ داد: «طبیعتاً برای خودم می‌ماند.»

افلاطون گفت: «درست است. حالا که من توهین‌های تو را نپذیرفتم، این حرف‌های ناپسند نزد خودت باقی می‌ماند.»

مرد که شرمنده شده بود، بدون آن که پاسخی بدهد، آنجا را ترک کرد.

**نکته آموزنده:**
اگر کسی با حرف‌های زشت قصد آزار ما را دارد، بهترین کار این است که آن حرف‌ها را نپذیریم و پاسخ ندهیم. در این صورت، این آزارها به خود فرد بازمی‌گردد.

معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل فارسی ششم ✔

**عنوان درس: داستان افلاطون، کتاب فارسی پایه ششم**
**موضوع: درک معنای واژه‌ها و شعر**

در این درس، با حکایتی از افلاطون آشنا می‌شویم. افلاطون یکی از فیلسوفان بزرگ جهان است و داستان‌های او پر از پندهای زیبا و آموزنده است.
هدف از این درس، این است که معنای واژه‌های سخت و عبارات شعرگونه را به خوبی بفهمیم و با مفهوم کلی داستان آشنا شویم.
با یادگیری معنای درست کلمات، می‌توانیم بهتر بخوانیم، بهتر بنویسیم و با ادبیات غنی فارسی بیشتر آشنا شویم.

معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل

می گویند روزی افلاطون در جایی نشسته بود. مردی کم‌خرد نزد او آمد و کنارش نشست و شروع به صحبت کرد. در میان حرف‌هایش گفت: «ای دانای بزرگ! امروز شخصی را دیدم که از تو سخن می‌گفت و برایت دعا می‌کرد و می‌گفت: افلاطون، مرد بزرگی است که هرگز مانند او وجود نداشته و نخواهد داشت. خواستم این سپاس و ستایش را به تو برسانم.»

وقتی افلاطون این سخن را شنید، سرش را پایین انداخت و گریه کرد و بسیار اندوهگین شد.

آن مرد پرسید: «ای خردمند! کدام رفتار من باعث ناراحتی تو شد که این‌چنین دلتنگ گشتی؟»

افلاطون پاسخ داد: «تو مرا نرنجاندی، اما برای من هیچ چیزی بدتر از این نیست که فرد نادانی از من تعریف کند.»

چرا وقتی افراد نادان از ما تعریف می‌کنند، نباید خوشحال شویم؟
زیرا انسان‌های کم‌خرد، سطحی‌نگر هستند و از خرد خود بهره نمی‌گیرند؛ پس تنها از چیزهایی خوششان می‌آید که با درک محدودشان سازگار باشد. به همین دلیل، انسان خردمند نباید از ستایش نادانان شاد شود.

معنی کلمات حکایت افلاطون فارسی ششم

نادان: فردی که دانش و آگاهی ندارد
بسیار: به مقدار زیاد
در میان صحبت: در زمانی که مشغول حرف زدن هستیم
ناراحت: احساس غم و اندوه داشتن
فلان: کلمه‌ای برای اشاره به یک شخص یا چیز نامشخص
سختی: شرایط دشوار و ناراحت‌کننده

پیام حکایت افلاطون و مرد جاهل

درس این داستان، دانش‌آموزان را با اخلاق و رفتار افراد بزرگ و دانا، مانند افلاطون، آشنا می‌کند. همچنین، چاپلوسی و تعریف و تمجیدهای بی‌جا را زشت و ناپسند می‌شمارد. این درس به ما کمک می‌کند تا احساس ارزشمندی و عزت نفس خود را تقویت کنیم و به تعریف‌های دروغین و چرب‌زبانی‌های دیگران توجهی نکنیم.

این پست رو با دوستانتون به اشتراک بگذارید.

قدرت گرفته از هشتینو